سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاتوق دختر و پسرای باحال

طومار دلتنگی

 

طومار دلتنگی من آغاز بی پایان شده

در خانه قلبم کنون احساس من پنهان شده

باید نگفت حرفی دگر رسم است اینجا بی کسی

آغاز فصل تازگی در این قفس پنهان شده

وقتی نمی آید سحر دیگر چه امیدیست به تو

گویی که بعد از این فراق غم در دلم مهمان شده

شعری نمی خوانم دگر جز اولین احساس تو

هر چند می دانم که باز این زندگی ویران شده

بعد از سکوتی نا تمام در جاده های انتظار

سهم من از دلبستگی، تنهایی و هجران شده

هر چند باید طی شود اندوهی بغضی بی صدا

حرفی بگو باور کنم این زخم هم درمان شده

معجزه بود اگر که ما در این هوای بی کسی

میان قرن حادثه ، نشسته ایم به پای هم

گذشته از خیال شب

برای روزهای نو نمانده ایم اسیر غم

معجزه بود اگر که ما در این سقوط عاطفه

میان برزخ زمین رسیده ایم به یکدیگر...

 

 

                                                        بابا شما که هنوز نظر نداده اید پس منتظر چی هستید


+ نوشته شده در سه شنبه 85/10/19 ساعت 1:23 عصر توسط سارا | نظر